روي قبرم بنويسيد .

روي قبرم بنويسيد کبوتر شد و رفت
زير باران غزلي خواند، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خورده است، غم دل يا سم؟
آن قدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت

روز ميلاد، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ميلاد برابر شد و رفت

او کسي بود که از غرق شدن مي ترسيد
عاقبت روي تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشيد گذر خواهد کرد
واژه خسته که يک روز کبوتر شد و رفت

 





نویسنده : Rahman
5 نظر

درباره سایت
تصویر وبلاگ

Rahman.Yavar
آرشیو سایت
امکانات

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 26
بازدید کل : 53109
تعداد مطالب : 99
تعداد نظرات : 204
تعداد آنلاین : 1





SEO Stats powered by MyPagerank.Net
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت